تاريخ : 3 / 6 / 1401 | 15:31 | نویسنده : KINGLOVE
من سردم و سردم ، تو شرر باش و بسوزانمن دردم و دردم ، تو دوا باش خدا راجان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ‏ست‏با گرم‏ترین پرتو خورشید بیارااز دیده بر آنم همه را جز تو برانم‏پاکیزه کنم پیش رخت آینه‏ ها رامن برکه ی آرام وُ تو پوینده نسیمی‏دریاب ز من لذت تسلیم و رضا راگر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمدآمد که کند شاد و دهد شور فضا راهر لحظه که گل بشکفد آن لحظه بهار است‏فرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها رامی ‏خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم‏پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا رااز باده اگر مستی جاوید بخواهی‏آن باده منم، جام تنم بر تو گوارا

امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 131
برچسب ها :

تاريخ : 1 / 6 / 1401 | 4:16 | نویسنده : KINGLOVE
از چهره ى توچیز زیادى یادم نیستجز این کهاقیانوس آرامىریخته بود بین چشمهاتو روى طراوت لب هاتزمزمه ى تردى بودکه گنگم مى کردو نمى گذاشتاز چهره ى تو چیز زیادىیادم باشدSHAHROZ

امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 125
برچسب ها :